فاطمه غلامی | شهرآرانیوز، حوالی ساعت ۹ صبح روز سه شنبه بود که باخبر شدیم یک خانواده به دلیل نداشتن بضاعت مالی و ناتوانی در پرداخت اجاره منزل اثاثیه منزل خود را در یک زمین خاکی در خیابان طبرسی شمالی ۲۸ تخلیه کرده است و در چادر زندگی میکند.
بعد از اطلاع به اتفاق تیم رسانهای شهرآرا بلافاصله خود را به محل رساندیم و پس از گذر از کوچه پس کوچههای تنگ و باریک طبرسی شمالی ۲۸ به زمین خاکی رها شدهای رسیدیم که اثاثیه منزل این خانواده سه نفره آنجا ریخته شده بود.
آدرس درست بود. هیچ کس نمیدانست که صاحبان این خانه (چادر) چگونه سه شب سرد را بدون آب و غذا به صبح رسانده بودند.
هوا بس ناجوانمردانه سرد بود؛ هوای انسانیت را میگویم؛ آنجا که وقتی صاحب خانه به دلیل معوقات اجاره، دیگر اجازه نداد حتی تا زمان پیداکردن خانهای دیگر، چند روزی این خانواده مهمان خانه اش باشند. این شرایط نه فقط برای این خانواده که حتی برای همسایگان هم تحمل پذیر نبود. چندین نفر از همسایگان و کسبه بارها به محل زندگی این خانواده در زمین خاکی مراجعه کرده بودند تا آنها را به منزل خود ببرند، اما مادر باردار حاضر نشده بود همسر خود را کنار وسایل تنها بگذارد و این گونه تا زمان اطلاع رسانه مردم مشهد این خانواده به مدت ۷۲ ساعت چادرخواب شده بودند.
اما بعد از انعکاس وضعیت سخت این خانواده در چادر دست سازشان، طبق معمول دل همسایگان امام رضا (ع) و فعالان امور خیر آرام نگرفت. تعدادشان هم بیشتر از حد تصور بود، اما کار ما تمام نشده بود؛ بنابراین با پیگیریهای متعدد فرصت حضور خیران را در محل اسکان موقت خانواده در زمین رهای طبرسی شمالی ۲۸ فراهم کردیم.
قرار ما صبح روز پنجشنبه ساعت ۹ مقابل منزل یکی از خیران بود. آقای نخعی و آقای کدخدا از خیرانی بودند که پس از دیدن گزارش در صفحه صدای مردم شهرآرا برای سامان دهی وضعیت این خانواده با ما همراه شدند. هر یک از خیران به طریقی میخواستند به این خانواده کمک کنند. یکی حرف از ترک اعتیاد سرپرست خانواده میزد، یکی به دنبال تأمین اجاره بود و دیگری با تماسهای فراوان به دنبال تأمین یک مسکن اجارهای با قیمت پایین برای این خانواده بود.
وارد طبرسی ۵۶ شدیم؛ همان جایی که این خانواده با پیگیری شهرآرا و به همت یکی از کسبه محله طبرسی، شب گذشته (چهارشنبه شب) را آنجا سپری کرده بود؛ خانهای که البته نه برق داشت و نه آب گرم و نه حتی بخاری که فضای خانه را گرم نگه دارد، اما بهتر از وضعیت اسکان در زمین رها شده بود.
پس از بازدید از شرایط خانواده نیازمند، به اتفاق خیران به مشاور املاک همان محله مراجعه کردیم. این مشاور املاک همان کسی بود که شب گذشته خانه خالی خود را در اختیار این خانواده گذاشته بود تا به صورت موقت و تا تعیین تکلیف، در آن سکونت داشته باشد.
وارد بنگاه املاکی، واقع در طبرسی ۵۶ شدیم و موضوع این خانواده را با مدیر این بنگاه در میان گذاشتیم.
زهانی، مدیر بنگاه املاک، میگوید: شب گذشته وقتی شرایط اسف بار این خانواده را دیدم، خواب به چشمانم نیامد و نتوانستم تحمل کنم؛ لذا تصمیم گرفتم خانهای را که به فروش گذاشته ام و فعلا از آن استفادهای نمیکنم به این خانواده بدهم تا به صورت موقت و به شرط فروش در آن سکونت داشته باشند.
آقای نخعی یکی از خیرانی است که با ما همراه است و قصد دارد به دلیل اقدام خیرخواهانه این کسبه، مبلغ اجاره این خانه را بپردازد. این خیر میگوید: به هرحال این منزل شماست هر مقداری اجاره این منزل است بفرمایید تا تقدیم کنیم.
زهانی در پاسخ میگوید: من هم میخواهم در این کار خیر شریک شوم، ولی مهمتر از هر مسئلهای بحث اعتیاد سرپرست خانواده است که باید اعتیاد خود را ترک کند. در مرحله دوم هم باید برای او کاری تدارک ببینیم.
مدیر بنگاه امیر میگوید: با هزینه خودم او را به مرکز ترک اعتیاد میبرم تا یک زندگی سالم را تجربه کند و به آغوش خانواده برگردد. اگر ایشان موفق به ترک اعتیاد شود، تعهد میکنم تا یک سال بدون اجاره در این منزل سکونت داشته باشد.
با گفتن این حرف گل لبخند بر لبان این خانواده و خیران شکوفا شد و خیران با صلوات موضوع را خاتمه دادند.
همسر این خانواده که اشک در چشمانش حلقه زده است، میگوید: همیشه فکر میکردم خیلی تنها هستیم و حامی و یاوری نداریم. به امام رضا (ع) گلایه کردم و گفتم: مگر میشود در شهر امام مهربانیها باشیم و کسی از همسایگان امام (ع) حال وروز ما را درک نکند؟!
فاطمه میگوید: به کرم امام جواد (ع) و لطف امام رضا (ع)، امروز این خیران باعث شدند معنای گرمای خانه را دوباره احساس کنیم. با همه وجودم میگویم من امروز خدا را در زندگی ام احساس کردم. خدا را در بین تک تک صحبتهای مردمی دیدم که من آنها را نمیشناختم، اما آنها سعی داشتند گره زندگی من را باز کنند.
پیگیری مشکلات این خانواده تنها به یافتن سرپناه و سقف خانه منتهی نشد. آقای کدخدا، یکی دیگر از خیران، به منزل این خانواده برگشت تا کسریهای خانه را تأمین کند. لامپ و اتصالات آب گرم و بخاری هم نصب شد.
زمانی که شما این گزارش را میخوانید سومین شبی است که همسر باردار با فرزند خردسال و شوهرش به همت خیران زیر سقف خانه شب را به صبح میرسانند. کاش همت متولیان فرهنگی اجتماعی شهر باآن همه بودجه و اعتبار در سامان دهی معضلات موجود شهر، به ویژه مشکلاتی که دامن خانواده را میگیرد، حداقل ذرهای مانند همت خیران شهرمان بود.